بسمالله الرحمن الرحيم
گاه رنگ، گاه دين و فرهنگ، گاه گرايشهاي اجتماعيسياسي و... . طيفهاي تشکيلدهنده رنگينکمان پرتنوع جمعيت بهظاهر يکپارچه جامعه، در چشماندازي دوراند.
جوامع انساني در اندازه جهاني تا روستايي، از اطيافي بههمتنيده تشکيل شده که تنوع، ترکيب و تنيدگي آنها در هم، جمعيتي بهظاهر همگون در مقياسهاي گوناگون را به ما مينمايد، جامعه ملي ما ايرانيان نيز از اين حيث با طبيعت جوامع بشري ديگر متفاوت نيست.
آنچه اين چندگانه را يگانه ميکند، مصالح عمومي آنهاست که گاه در درازمدت و گاه حداقل در کوتاهمدت بهصورت مقطعي آنها را به هم ميگراياند و به آنان رنگي واحد ميدهد.
در مقابل اين کشش دروني مصلحتمحور، گرايشي هنجارشکن که با تحريک غيرمستقيم بيروني انجام ميگردد وجود دارد که به دليل داشتن شاخص هنجارشکني، از موجي فراگير در سطح ملي و فراملي برخوردار است.
حال و هواي اين روزهاي کشور که عطر سالگرد عروج ملکوتي امام فضاي کشور را فرا گرفته و مردم و نظام در آستانه دو آزمون بزرگ انتخاباتياند، با دهها شايد و نشايد و بايد و نبايد روبروست. در سالهاي اخير فرهنگ تخريب و توهين که بهجاي ادب و متانت در برخي نهادينه گشته بود، فضاي کلي کشور را تحتالشعاع قرار داد، بهگونهاي که واهمه نشستن اين فرهنگ در جان جامعه، مقام معظم رهبري را به واکنش واداشت و ايشان با اعلام نظر فقهي و سياسي خود، افراد را از آبريختن به آسياب دشمن نهي نمودند.
نگاه به ديروز و تخريب سوابق انقلاب و نظام، درسي عبرتآميز براي امروز ماست. اگر ما نام افراد را از فصلهاي کتاب دستاوردهاي تاريخ انقلاب برداريم، همه آوردههاي اين ادوار تاکنون مربوط به انقلاب است و تخريب آنها تخريب داشتههاي انقلاب بهشمار ميآيد. بر اين اساس، بايسته است که ما بدون نگاه به اختصاص خدمات فراگير نظام از آغاز تا اين روز، همه آنها را در دفتر انقلاب و به نام انقلاب ثبت کنيم و از تخريب آنها بپرهيزيم.
روزهايي را ميگذرانيم که فضاي حساس رقابتي، رقيبان را به نقد گذشته و ارائه برنامههاي مردمپسند واداشته، گرچه اين امر در اصل خود مطلوب است، اما نکتهاي که نميتوان به آن نگاه نداشت، نقد تخريبگونه داشتههاي نظام و انقلاب در قالب نقد مصلحانه است که با کمال تأسف، با هنجارشکني برخي در سالهاي اخير، اين امر تبديل به فرهنگ در بين ما شده است! با اين نگاه، بيشک يأس و نااميدي مردمي که اينک از هزار و يک حکايت اجتماعي شکايت دارند، نتيجه نقد همگاني همه نسبت به هم است.
وقتي اصحاب انقلاب و شخصيتهاي نظام که هر کدام به نوبه خود سرمايهاي براي نظام هستند، به تخريب شخصي و عملکردي متقابل يکديگر بپردازند، قطعاً مردم شاهد انعقاد اجماعي توسط صحابه نظام عليه خودشان خواهند بود و نبايد تصور کرد که فقط فقها اجماع را حجت ميدانند! زيرا مردم آنگاه که اشکالات متعددي بهصورت طبيعي در زندگي روزمره خود ميبينند و مسابقه سرمايهسوزي، تخريب و حتي هنجارشکني و نوآوري در اين امر را مشاهده ميکنند، چگونه بايد بر باورهاي خود باز استوار بايستند؟! البته مردم انقلابي و متدين ايران اسلامي، آبديدهاند و از اين آزمون نيز همچون امواج فتنههاي بيش از 30سال گذشته، سرفراز بيرون ميآيند.
اما ما، چگونه و چرا چنين شديم؟!!
حسن مولايي